به گزارش یزدفردا: الهه شمس: هنگامی که فرانسیس رایان نوشتن کتاب دوم خود را آغاز کرد، بعید بود تصور کند انتشار آن، با آغاز دور تازهای از کاهشهای بیرحمانه در مزایای معلولان – این بار توسط دولتی کارگری – تا چه حد ضروری و بههنگام از آب درآید. کتاب اول تحسینشده رایان در سال ۲۰۱۹ با عنوان «ناتوانشده: سیاست ریاضت اقتصادی و اهریمنسازی از افراد معلول»، گزارشی سیاسی بود که با ترکیب پژوهش و مصاحبههای دستاول با افراد معلول، پیامدهای سیاستهای ریاضتی دولتهای ائتلافی و محافظهکار را از منظر انسانی برملا میکرد.
کتاب «چه کسی زندگی معمولی میخواهد؟» رویکردی صمیمانهتر دارد. این کتاب که نوعی خاطرهنویسی، بیانیه و راهنمای عملی است، به موضوعات شخصیتری مانند تصویر بدن، قرار عاشقانه و روابط میپردازد، بهویژه در مورد زنان معلول. اما اگر برای زنان، امر شخصی همیشه سیاسی است، برای زنان معلول این معنا چند برابر میشود؛ همانطور که رایان نشان میدهد، حتی کار سادهای مثل رفتن به یک میخانه با دوستان میتواند برای کسی که محدودیت حرکتی دارد، یا چالشهای حسی را تجربه میکند یا از ویلچر استفاده میکند، به میدان مین بدل شود. تقریباً همه جنبههای زندگی برای زنان معلول تحت تأثیر نگرشهای اجتماعی و زیرساختهای ناکافی است که میتواند دسترسی را ناممکن سازد؛ از مسائل خصوصی مثل لباس گرفته تا مسائل ساختاریتر مانند مراقبتهای بهداشتی، آموزش و نمایندگی، که رایان همه این موضوعات را با تحلیلی قوی و طنزی تلخ بررسی میکند.
در سالهای اخیر، رایان به یکی از معتبرترین صداها در بحث نمایندگی و سیاست مرتبط با افراد معلول در بریتانیا تبدیل شده است، هرچند او از اینکه اغلب بهعنوان «ستوننویس معلولیت» گاردین معرفی میشود ناراضی است. رایان که از کودکی از ویلچر استفاده میکند و اکنون با اثرات بیماری مزمن نیز زندگی میکند، از زاویهای مینویسد که هنوز هم در رسانههای جریان اصلی بهندرت دیده میشود.
او تعریف گستردهای از معلولیت دارد و به این آمار اشاره میکند که نزدیک به یکچهارم مردم بریتانیا میگویند به نوعی دارای معلولیت هستند؛ میان مصاحبهشوندگان مشهورش، نهتنها زنانی با ناتوانیهای جسمی آشکار، بلکه افرادی با معلولیتهای پنهان مانند کرون، ام.ای یا اندومتریوز، همچنین اختلال دوقطبی، افسردگی و نورودایورجنتها نیز جای دارند. او مینویسد: «هیچکس واقعاً در مورد معنای زن معلول بودن، بهویژه اگر جوان باشی، صحبت نمیکند» و در فصل روابط به اهمیت پیدا کردن جامعهای اشاره میکند که بتوانی درباره تجربیات مشترک با آنها حرف بزنی و بخندی.
این کتاب راهی است برای عرضه چنین جامعهای به خوانندگان، که در آن میتوانند روایتهایی الهامبخش، خشمآور و امیدبخش از زنانی با انواع معلولیت بیابند که با وجود موانع بزرگ، در عرصههایی چون سیاست، ورزش، سرگرمی، پزشکی، روانشناسی و رسانه به موفقیت دست یافتهاند. اما حیف خواهد بود اگر عنوان فرعی کتاب باعث شود افراد بدون معلولیت خود را مخاطب آن ندانند، چرا که آنچه در این کتاب میآید، موضوعاتی را برجسته میکند که برای کسانی که آنها را تجربه نکردهاند عمدتاً نامرئی میماند و حل آنها نیازمند مشارکت همگانی است.
با این حال، شاید چشمگیرترین ویژگی کتاب، لحن اغلب شاد و جشنگونه آن باشد. هرچند در نحوه رفتار با زنان معلول، آنطور که ستونهای آتشین رایان پس از کاهشهای اخیر در حمایتهای رفاهی نشان داده، دلایل فراوانی برای خشمگین شدن وجود دارد، اما کتاب «چه کسی زندگی معمولی میخواهد؟» همچنین فراخوانی جسورانه برای در آغوش گرفتن آن چیزی است که رایان آن را «شادی معلولیت» مینامد؛ تلاشی برای به تصویر کشیدن زنانی معلول که زندگیهایی شاد و کامل دارند و به این ترتیب با کلیشههای رایج مقابله میکند.
زنان بدون معلولیت نیز میتوانند از فصل مربوط به تصویر بدن او درسهای ارزشمندی درباره پذیرش خود و رهایی بنیادین از استانداردهای زیبایی بیاموزند. زنانی که رایان برای مصاحبه انتخاب کرده، همان الگوهایی هستند که خودش آرزو میکرد در دوران رشد و نوجوانی آنها را میشناخت؛ در فصل پایانی کتاب، هر یک از مشارکتکنندگان اصلی، توصیههایی کوتاه و حکیمانه برای زندگی ارائه دادهاند که از جمله آنها میتوان به جمیلا جمیل، کیتی پایپر و تنی گری-تومپسون اشاره کرد.
در زمانی که موضوع معلولیت همچنان مورد سوءتفاهم، تردید و انگزنی قرار میگیرد، رایان تصویری ارائه میکند از اینکه زنان معلول تا چه حد هماکنون به جامعه کمک میکنند و اگر دیدگاهها هم از منظر شخصی و هم از منظر سیاسی با تخیل بیشتری متحول شود، چه فرصتهای بیشتری امکانپذیر خواهد بود.
- نویسنده : یزدفردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 02,ژوئن,2025